شعر

درختان شعرهايي هستند كه زمين بر آسمان مي نويسد و ما آنها را بريده و از آنها كاغذ مي سازيم تا ناداني و تهي مغزي
خويش را در آنها به نگارش درآوريم
....................
مرگ هيجان انگيز ترين صحنه ي زندگي ماست كه هيچ گاه آن را براي ديگران تعريف نميكنيم
....................
خدايا تو خيلي بزرگي و من خيلي كوچك جالب اينجاست كه تو به اين بزرگي هيچ وقت من رو به اين كوچيكي فراموش نميكني ولي من به كوچيكي تو به اين بزرگي رو گاهي فراموش ميكنم
....................
چهار چيز است که نمي*توان آن*ها را بازگرداند... سنگ ... پس از رها کردن! حرف ... پس از گفتن! موقعيت... پس از پايان يافتن! و زمان ... پس از گذشتن
...................
كلاغ و طوطي هر دو سياه و زشت آفريده شدند طوطي شكايت كرد و خداوند او را زيبا كرد ولي كلاغ گفت : هر چه از دوست رسد نيكوست و نتيجه آن شد كه مي بيني .طوطي هميشه در قفس كلاغ هميشه آزاد
..................
هيچ وقت آرزو نکن توي دنيا جاي کسي باشي چون اگه آرزوت براورده بشه جاي خودت توي دنيا خيلي خاليه