کافر
بی تو اینجا نا تمام افتاده ام
پخته ای بودم که خام افتاده ام
گفته بودی تا که عاقل تر شوم
آه،می خواهی مگر کافر شوم

زمانی که متولد شدم یکی تو گوشم گفت تا آخر عمر با تو هستم،خندیدم و گفتم تو
کی هستی: گفت غم و تنهایی
بی تو اینجا نا تمام افتاده ام
پخته ای بودم که خام افتاده ام
گفته بودی تا که عاقل تر شوم
آه،می خواهی مگر کافر شوم

زمانی که متولد شدم یکی تو گوشم گفت تا آخر عمر با تو هستم،خندیدم و گفتم تو
کی هستی: گفت غم و تنهایی

بي تو هر شب اشك من از ديده مي بارد
در سكوتي تلخ
دست سردم
گرمي دست تو را احساس مي دارد
در حباب اشك
ديدگانم لحظه ديدار مي بيند
آتشين لبهايم
از باغ لبانت بوسه مي چيند
مژه بر هم مي زنم ، افسوس
بار ديگر خواب مي بينم
بر حرير آرزوها
مي نويسم :
عشق من برگرد
بي تو از دنيا گريزانم
بي تو از اندوه می ميرم
من از قصه زندگی ام نمی ترسم
من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.
ای بهار زندگی ام
اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست
اکنون که پاهایم توان راه رفتن ندارد
برگرد
باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را
باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا
باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.
بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم
بدان که قلب من هم شکسته
بدان که روحم از همه دردها خسته شده.
این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.
بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام

مي روم خسته و افسرده و زار
سوي منزلگه ويرانه خويش
بخدا مي رم از شهر شما
مي برم تا که در آن نقطه دور
شستشو دهم از رنگ گناه
شستشويش دهم از لکه عشق
زين همه خواهش بي جا و تباه
همه چيز تموم ميشه و سه چيز باقي مي مونه
تجربه تلخ و خاطره تلخ و گذر عمر تلخ
قول دادم به قلبم و به خدا که ديگه دل ندم به عشق آدما

عاشقت خواهم ماند .... بی آنکه بدانی.
دوستت خواهم داشت .... بی آنکه بگویم.
درد دل خواهم گفت .... بی هیچ کلامی.
گوش خواهم داد .... بی هیچ سخنی.
در آغوشت خواهم گریست .... بی آنکه حس کنی.
در تو ذوب خواهم شد .... بی هیچ حرارتی.
اینگونه شاید احساسم نمیرد
ضمن تبریک به مناسبت ولادت امام علی (ع) و روز پدر مجموعه ای زیبا از اس ام اس های روز پدر را برای شما آماده کرده ام که در اختیار شما قرار می دهیم .

برای مشاهده اس ام اس ها به ادامه مطلب بروید.
( بدلیل راه اندازی خطوط اتوبوس تندرو در مشهد)
نيمه شبِ پريشب گشتم دچار كابوس
ديدم به خواب حافظ توى صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ گفتا عليك جانم
گفتم كجا روى تو گفتا خودم ندانم
گفتم بگير فالى گفتا نمانده حالى
گفتم : چگونه اى ؟ گفت در بند بى خيالى
گفتم كه تازه تازه شعروغزل چه داري؟
گفتا كه مى سرايم شعر سپيد بارى
گفتم زدولت عشق،گفتا كه افتخار شد
گفتم رقيب گفتا ، او نيز كله پا شد
.:: بــفــیــه در ادامــه مــطــلــب ::.
دروغ گفتن (روان شناسی)
بعضی برای کوچک نشدن و بعضی ها برای بزرگ شدن
به دروغ گفتن متوسل میشوند
همه ما طی روز با افراد دروغگو روبه رو می شویم . دوستان و یا همكارانی كه از شجاعت های خود داستانها می گویند و یا درباره ماجراهایی كه در زندگی گذشته برایشان پیش آمده روایت های پر از مبالغه را برای ما تعریف می كنند تا حدی كه شنونده شخصیت شخص دروغگو را همچون یك بیمار می پندارد ..
بعضی به دروغ همرنگ جماعت میشوند و آنی رنگ عوض میکنند.
بسیاری دروغگویی دایمی را همیشه به عنوان نشانه ای از وجود مشكل روانی در نظر می گیرند كه می تواند شامل بیماری هایی مثل توهم و خیالپردازی ، انواعی از بیماری های روانی و یا خود شیفتگی روانی باشد . در بعضی موارد نیز افراد دروغگو نشانه ای از وجود بیماری نداشته و صرفاً به دروغ عادت كرده اند . این گونه اشخاص صبح از خواب بیدار می شوند و انگار مجبور هستند كه تا شب دروغ بگویند . در این حالت باید نوع زندگی و كار آنها مورد بررسی قرار گیرد و شاید به دلیل نوعی اجبار كاری یا فشار در زندگی روزمره مجبور به دروغگویی می شوند .
دروغگوئی ابزار دست ضعیف النفسان است که بجای اینکه تلاش کنند با دروغ گفتن میخواهند ره صد ساله را یک شبه بروند .
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید
زنی می رفت ، مردی او را دید و دنبال او روان شد .
زن پرسید که چرا پس من می آیی ؟
مرد گفت : برتو عاشق شده ام .
زن گفت : برمن چه عاشق شده ای ، خواهر من از من خوبتر است و از پس من می آید
برو و بر او عاشق شو .
مرد از آنجا برگشت و زنی بدصورت دید ، بسیار ناخوش گردید و باز نزد زن رفت و گفت :
چرا دروغ گفتی ؟
زن گفت : تو راست نگفتی .
اگر عاشق من بودی ، پیش دیگری چرا می رفتی ؟
مرد شرمنده شد و رفت
بر نگاه سرد من به گرمي خورشيد
مي نگرد هر زمان دو چشم سياهت
تشنه ي اين چشمه ام، چه سود، خدا را
شبنم جان مرا نه تاب نگاهت
*********************
جز گل خشكيده اي و برق نگاهي
از تو در اين گوشه يادگار ندارم
زان شب غمگين كه از كنار تو رفتم
يك نفس از دست غم قرار ندارم
***************
اي گل زيبا، بهاي هستي من بود
گر گل خشكيده اي ز كوي تو بردم
گوشه ي تنها، چه اشك ها كه فشاندم
وان گل خشكيده را به سينه فشردم
****************
آن گل خشكيده، شرح حال دلم بود
از دل پر درد خويش با تو چه گويم؟
جز به تو، از سوز عشق با كه بنالم
جز ز تو، درمان درد، از كه بجويم؟
*******************
من، دگر آن نيستم، به خويش مخوانم
من گل خشكيده ام، به هيچ نيرزم
عشق فريبم دهد كه مهر ببندم
مرگ نهيبم زند كه عشق نورزم
*******************
پاي اميد دلم اگر چه شكسته است
دست تمناي جان هميشه دراز است
تا نفسي مي كشم ز سينه ي پر درد
چشم خدا بين من به روي تو باز است
زنداني ديار شب جاودانيم
يك روز، از دريچه زندان من بتاب
مي خواستم به دامن اين دشت، چون درخت
بي وحشت از تبر
در دامن نسيم سحر غنچه واكنم
با دست هاي بر شده تا آسمان پاك
خورشيد و خاك و آب و هوا را دعا كنم
گنجشك ها ره شانه ي من نغمه سر دهند
سرسبز و استوار، گل افشان و سربلند
اين دشت خشك غمزده را با صفا كنم
اي مرغ آفتاب!
از صد هزار غنچه يكي نيز وا نشد
دست نسيم با تن من آشنا نشد
گنجشك ها دگر نگذاشتند از اين ديار
وان برگ هاي رنگين، پژمرده در غبار
وين دشت خشك غمگين، افسرده بي بهار
اي مرغ آفتاب!
با خود مرا ببر به دياري كه همچو باد،
آزاد و شاد پاي به هرجا توان نهاد،
گنجشك پر شكسته ي باغ محبتم
تا كي در اين بيابان سر زير پر نهم؟
با خود مرا ببر به چمنزارهاي دور
شايد به يك درخت رسم نغمه سر دهم.
من بي قرار و تشنه ي پروازم
تا خود كجا رسم به هر آوازم...
اما بگو كجاست؟
آن جا كه - زير بال تو - در عالم وجود
يك دم به كام دل
اشكي توان فشاند
شعري توان سرود؟
*****

دیگران را دوست بدارید
منتظر نباشید
که اول آنها شما را دوست بدارند
امروز دلم خیلی گرفته شاید بیشتر از همیشه دل تنگی عجیبی دارم
وقتی دلم می گیره دوست دارم فقط بنویسم
امروز از اون روزهاست که باید بنویسم شاید ذره ای از اون دلتنگی من کم بشه .
الان توی اتاق کارم هستم و دارم ترانه زیبای افتخاری به نام یاد ایام کودکی رو گوش میدم
این ترانه برای من فوق العاده زیباست چون من رو به دوران کودکی بر می گردونه .ای کاش می شد
به عقب برگشت دوران زیبای کودکی که هیچ غم و دلتنگی رو احساس نمی کردیم .گاهی آدم
اینقدر احساس دلتنگی میکنه که احساس می کنه هیچ کس نمی تونه حرف اون رو بفهمه و اون لحظه تنها ترین
لحظه زندگی هر کسی می تونه باشه لحظه ای که احساس میکنی که هیچ کس همراه اون نیست
به این گلها نگاه کنید
چقدر زیباست عمر اونها خیلی کمه ولی بیشترین لذت را از دنیای خودشو می برن