گل خشکیده
بر نگاه سرد من به گرمي خورشيد
مي نگرد هر زمان دو چشم سياهت
تشنه ي اين چشمه ام، چه سود، خدا را
شبنم جان مرا نه تاب نگاهت
*********************
جز گل خشكيده اي و برق نگاهي
از تو در اين گوشه يادگار ندارم
زان شب غمگين كه از كنار تو رفتم
يك نفس از دست غم قرار ندارم
***************
اي گل زيبا، بهاي هستي من بود
گر گل خشكيده اي ز كوي تو بردم
گوشه ي تنها، چه اشك ها كه فشاندم
وان گل خشكيده را به سينه فشردم
****************
آن گل خشكيده، شرح حال دلم بود
از دل پر درد خويش با تو چه گويم؟
جز به تو، از سوز عشق با كه بنالم
جز ز تو، درمان درد، از كه بجويم؟
*******************
من، دگر آن نيستم، به خويش مخوانم
من گل خشكيده ام، به هيچ نيرزم
عشق فريبم دهد كه مهر ببندم
مرگ نهيبم زند كه عشق نورزم
*******************
پاي اميد دلم اگر چه شكسته است
دست تمناي جان هميشه دراز است
تا نفسي مي كشم ز سينه ي پر درد
چشم خدا بين من به روي تو باز است