تقدیم با عشق به ساغرم 



 

 

سخن عاشقانه

نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت، تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی.....

عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است

فکر مي کرديم عاشقی هم بچگيست ... اما حيف اين تازه اول يک زندگيست
زندگی چيزيست شبيه يک حباب ... عشق آباديه زيبايی در سراب
فاصله با آرزو های ما چه کرد ... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد !!!

ویلیام شکسپیر میگه : زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه...

به دريا شكوه بردم از شب دشت، وز اين عمري كه تلخ تلخ بگذشت، به هر موجي كه مي گفتم غم خويش؛ سري ميزد به سنگ و باز مي گشت .!

.پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست ..... هر وقت با تیکه های شکسته ی دل یک نفر یک پازل دل جدید براش ساختی هنر کردی

فقط کسي معني دل تنگي را درک مي کند که طعم وابستگي را چشيده باشد پس هيچوقت به کسي وابسته نشو که سر انجام آن وابستگي دلتنگيست

در اندرون همه ما خزانه‌اي بيكران از عشق و شادماني و نعمت هست كه مي‌تواند آنچه را كه در آرزوي آنيم، برايمان فراهم كند

اگر بدانم که خواب تو را بیشتر خواهم دید برای همیشه دیدن تو هرگز بیدار نمی شوم
اگر بدانم که مردگان تو را بیشتر خواهند دید برای همیشه دیدن تو قید زنده بودن راخواهم زد

عشق بها دارد ... من و تو بودیم و یک دریا عشق ، حالا من هستم یک دنیا اشک ... آری ... عشق بها دارد !!!

آره زندگيم همينه !ديگه چاره ای ندارم !صبح تا شب اين شده کارم يا تو باشی و بخندم يا نباشی و ببارم

چه زيباست بخاطر تو زيستن وبراي تو ماندن وبه پاي تو سوختن وچه تلخ وغم انگيز است دور از تو بودن براي تو گريستن وبه عشق ودنياي تو نرسيدن ای كاش ميدانستي بدون تو وبه دور از دستهاي مهربانت زندگي چه ناشكيباست.

می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم

دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت

آنگاه که ضربه هاي تيشه زندگي را بر ريشه آرزوهايت حس ميکني؛ به خاطر بياور که زيبايي شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است

دلیل آفرینش انسان عشق بود وخدا انسان را عشق افرید چون عشق بود و در قلب انسان عشق را نهاد تا عشق شود پس باید قدر ایننعمت الهی (قدرت عشق) را دانست

گويند لحظه ايست روييدن عشق آن لحظه هزار بار تقديم تو باد

فرياد من از داغ توست ...... بيهوده خاموشم مکن ...... حالا که يادت ميکنم ...... ديگر فراموشم مکن ...... همرنگ دريا کن مرا ...... يکبار معنا کن مرا

می دوني زيباترين خط منحني دنيا چيه ؟ لبخندي که بي اراده رو لبهاي يک عاشق نقش مي بنده تا در نهايت سکوت فرياد بزنه : دوستت دارم

من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم: درعصرهاي انتظار،به حوالي بي کسي قدم بگذار! خيابان غربت را پيدا کن و وارد کوچه پس کوچه هاي تنهايي شو! کلبه ي غريبي ام را پيدا کن، کناربيدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهاي رنگي ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خيس پنجره برو! حرير غمش را کنار بزن! مرا مي يابي

رنگين كمان پاداش كسي است كه تا آخرين قطره زير باران مي ماند

اگه یه روز شاد بودی آروم بخند تا غم بیدار نشه و اگه یه روز غمگین شدی آروم گریه کن تا شادی نا امید نشه

عاشقت گشتم تو گفتي عاشقان ديوانه اند! عاقبت عاشق شدي ديدي که خود ديوانه اي

تمام لحظه هاي دنيا واسه زمانيه که اصلآ انتظارشو نداري و هيچ لذتي بالا تر از دوست داشتن نيست پس حالا که انتظارشو نداري دوست دارم

اگر شدم عاشق تو نذار كه بي تاب بمونم / لالايي شبام تويي نذار كه بي خواب بمونم / دارم برات شعر ميخونم شايد به يادم بموني / فقط يه چيز ازت ميخوام هميشه عاشق بموني !

مي دوني اگه خورشيد بميره چي مي شه . اونوقت زمين دورتومي گرده . ولي من نمي زارم چون فقط من بايد دورت بگردم

مي گن خدا بهترين نعمتش رو به بهترين بنده ش ميده ... ولي من که بهترين بنده ش نيستم ..پس چرا تورو به من داده ؟!

تو باراني من باران پرستم تودريايي من امواج تو هستم اگر روزي بپرسي باز گويم: تو من هستي و من نقش تو هستم!

سهم من از دوري تو چيزي جز دلتنگي به اندازه درياها ،نگاهي تاريك همچون شب هاي بدون مهتاب و لحظه هايي كه ثانيه به ثانيه ميگذرند نيست .پس اي دوست بشنو صداي دلتنگي مرا !

دوستت دارم.به وسعت يه کهکشان.اي نام تو مرهم روح و روانم مي خوانم از تو و مي گويم که به پاي تو مانند شمعي آب مي شوم تا پايان
 

 
 
 
عشق چیست
 
 

 
 
عشق لالایی بارون تو شباست / نم نم بارون پشت شیشه هاست / لحظه ی شبنم و برگ گل یاس / لحظه ی رهایی پرنده هاست / لحظه ی عزیز با تو بودنه / آخرین پناه موندن منه
 
 

 
عشق: سرطان دوست داشتن است. عشق:
 
 عقد دائمي ما با غربت است.
 
عشق :شماره تلفني است كه سالها به دنبال آن
 
 مي گرديم. عشق: آمپول ب كمپلكس
 
معرفت است.

عشق: اتوباني است كه تا ته ابديت مي رود

 

 

ای ستاره ی درخشان آسمان دلم

 

اشك سوزان چشمان مرا ببین ، بغض من در جاده های بی كسی گم شده

 

دوست ندارم همچون یك عروسك كوكی باشم

 

هرگز نمی خواهم كه در صندوقچه ی دلت مخفی بمان

 

من طالب پیوستن هستم ،من می خواهم شاهد سپیده دم عشق باشم

 

من هم می خواهم سرود عاشقانه سر دهم

 

رقص نیرنگ را نمی خواهم ،مرا پناه ده و از شبهای پر عذاب مرا دور

 

 ساز

 

بگذار تا زائیده ی عالی ترین تصویرها باشم

 

بگذار تا معنای هستی را در یابم و معجزه ی عشق را ببینم

 

می خواهم به آرامی به روی مخمل شب چشمهانم را بر هم گذارم

 

هجوم كابوسهای شبانه را از من برهان

 

تیغ بی وفایی را به من نشان مده ...شوق پرواز را به من بیاموز

 

 و جای حسرت را برایم باقی مگذار

 

بگذار تا مروارید دریایت شوم ،بگذار تا به نیستان دلت راه یابم

 

شكوه عشقت را از من دریغ نكن ،چهره ی تلخ جدایی را از من دور ساز

 

چشمان صاف و زلالت را برایم گل آلود نكن ،بر عشق پاكم نفرین نكن

 

مگذار كه نشكفته پرپر شوم

 

زندگی مرا وسعت بخش به حرفهای دلم نگاه كن

 

برگ ریزان پائیزم را با تو می خواهم چرا كه با بودن تو دیدنی و زیبا

 

 می شود

 

جاده ی تنهایی پائیزان فقط با بودن تو انتها می یابد

 

می خواهم چشمانت را باز كنی و مرا ببینی

 

 نمی خواهم روزی باشد كه دیگر من تمام شده باشم

 

آه كه چه شیرین است در این برگ ریزان و در این جاده ی تنهایی با تو

 

 همگام شدن

 

خدایا اگر قرار بود روزی شاهد باختنم باشم

 

پس چرا آتش عشقش را در وجودم شعله ور كردی ؟؟؟؟؟؟؟

 

 


   ساغر جان دوستت دارم بهترینم  
 
 
 
 
خدانگهدار تا مطالب بدی نظر یادتون نره