دیــدن روی تو بر دادن جـــــــــــــان می ارزد

لحظه ای پیش تو بودن بــه جهـان می ارزد

قامت راستم ار تیـــــــــــــــر نگاهت خم کرد

نبود غم کــــــه به این پشت کمـان می ارزد

گـر چه سـرمایه مرا جان بود اندر ره عشـق

تــو لبت را بگشــــــــــــــا ، دادن آن می ارزد

چه غمی هست اگـــر یکسره در این سـودا

دل کند تا ابدالدهــــــــــــــــر زیـان ، می ارزد

گر کنــــــــــــــد محتسبم کور به جـرم نگهی

به هـمان چشـــــم پر از راز نـهان ، می ارزد

گر محقــر بود این خانه ولی هــــــــر چه بود

یکشب از لـطف در این خــانه بمان می ارزد

الغرض عشق به رســــــوائی و بد نامی ها

به مـلامت شــــــــــدن و زخم زبان می ارزد

با تو هر آنچه که آمد به نظر( رحــمان) گفت

تو بـگو ، هر چه تو گوئی به همان می ارزد